خرید کردن با نیکا عسلی
گل دخترم، دو روز پيش بعد از ظهر با زهره جون( همكلاسي بابايي ) رفتيم خريد با هم قرار گذاشتيم بريم يه فروشگاه( prlmark ) ساعت 2.30 ناهار شمارو دادم ( سوپ )خدا رو شکر بدونه اذيت همشو خوردي نوش جونت اماده شدیم... بابايي تا يه مسيري بردمون تا (turmstr ) بعد من و شما سوار مترو ubahn شديم رفتيم walter ساعت ٤ با خاله زهره قرار داشتيم ... خلاصه تو مترو خيلي خوب بودي همينطور تو كالسكه بودي و اطراف رو نگاه ميكردي راستي گلم اولين يار بود كه فقط خودمون دوتا با مترو رفتيم اخه هميشه با ماشين ميريم يا از وقتی به دنیا اومدی بابایی با هامون بوده ... جونم برات بگه اولش خوب بودي ويعد خوابت گ...
نویسنده :
مامانيه نيكا
2:31