نيكا عشق مانيكا عشق ما، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

دخترم هستي من

بدون عنوان

جون دلمی به خدا  قربون دستات بشم  این جیه ذستت مامانیییییی  پدرودختر اینجا سه ماه ونیمه ای عریزم  چند روز بعداز تولد ماما اومده دخترمو وزن کنه  دست نخور عشقمممممممممممممممم  عزیزممممممممممممم  ...
9 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

سلام عشق کوچولو الان شما خوابی گفتم تا خوابی بیام ازکارات بنویسم.شما دخمل خیلیی ارومی هستی خیلی کم پیش میاد گریه کنی ماه اول شبا میخوابیدی فقط چندبار بیدار میشدی شیر میخوردی روزا هم همینطور از ماه بعد کم کم خواب روزات کم شد 2ساعت به 2 ساعت میخوابیدی دیگه الان روزا خیلی کم میخوابی شایدرو هم رفته 2 ساعت . عزیزم اولین بار ماما حمامت کرد وقتی به دنیا اومدی چندین باراومد وزنت میکردو... عزیزم وقتی شمارو باردار بودم دکترم ایرانی بود اما دکتر سونوگرافی المانی بود. یه ماما هم داشتم اونم ایرانی بودخیلی خانم خوبیه تو بارداری چندوقت یک بار میومد خونمون بعداز به دنیا اومدنتم چندبار اومد.وقتی ماما حمامت کرد کلی گریه کردی دیگه از دفعه بعد مامان جون حمامت ...
9 ارديبهشت 1393

سه ماهگی

فدا خنده هات  نازنازی  دخترم داره میره خرید  دخترم خسته شد لالا کرد  عزیز دلممممم  دست میخوری ؟؟؟  عزیزم tv واسه شما خوب نیست  اولین باری که توتستم ازذوق کردنت عکس بگیرم جون دلم  اواز میخونی عسلم؟؟؟  ای جوووووووووووووووونم  عروسک قشنگم   فدا چشمات مامانی  عسلم میخواد لالا کنه میخنده  بخواب دیگه مامانی  قربون نگاه کردنت    گل دراومد ازحموم نیکا دراومد ازحموم  سومین ماهگردتون مبارک دخترم کیکم خودم درست کردم  خامه های دورش زود اب شد  مامان دورت...
8 ارديبهشت 1393

تولد تا یک ماهگی

  فرشته کوچولو  شما روز پنج شنبه 2013 /12 / 5  ساعت 18.33 برابر با 14 /9/ 1392 ساعت 21.3 دقیقه شب در بیمارستان (waldkrankenhaus spandau) به دنیا اومدی. با وزن 2.83 0 گرم وقد 51 سانتی متر                                                                             عکس اولین سونوگرافی 2013 /5 /6  دومین سونوگرافی 2013 /5 /27  سومین سونوگرافی که فهمیدیم شما دخملی 2013 /7 /19  عزیزم خاطره به دنیا اوم...
7 ارديبهشت 1393

دو ماهگی

  اخمشو ببین  قربونت بشم الهی  فدا چشمات بشم من  جونمممممممممممممم  جون دلمممم  مامان دورت بگرده  نازنازی   کحا نگاه میکنی مامانی؟  فدا خنده هات زندگی کیک خودم درست کردم   نفسممممم   قربون قدت بشم مامانی  جونممممم مامانییییی  ...
7 ارديبهشت 1393

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام عزیز دلم منو بابا بهزاد تو المان شهر برلین با هم اشنا شدیم چند وقت بعد هم با هم ازدواج کردیم . خانواده هر دومون ایرانن وقتی میخواستی به دنیا بیای مامان جون مامان بابایی اومد پیشمون و حسابی کمک حالمون بود خیلی تو بچه داری وکارای خونه کمکم کرد واقعا دستشون درد نکنه انشاالله تو شادیاشون جبران کنیم 2 ماه پیشمون بودن وقتی 38 روزه بودی برگشتن. مامان جون میگفت همه کارات مثل باباییه خداروشکر دختر ارومی بودی اصلا گریه نمیکردی شیر میخوردی ولالا میکردی. دخترم از وقتی اومدی زندگی یه رنگ وبوی دیگه گرفته قبلا خیلی احساس تنهایی میکردم ولی از وقتی اومدی دیگه همچین احساسی ندارم روزام با تو میگذره وهرروز با شوق وذوق تو از خواب بیدار میشم. از وقتی مادر ش...
7 ارديبهشت 1393

شروع

سلام دختر قشنگم الان که واست مینویسم شما 140 روزه که بدنیا اومدی و منو بابایی رو خوشبخت ترین پدر و مادر دنیا کردی. امروز بابایی این وبلاگ رو ساخت که من خاطرات تو اینجا ثبت کنم . از وقتی که فهمیدم خدا یه فرشته بهم داده میخواستم واست وبلاگ درست کنم ولی ترجیح دادم خاطرات بارداریمو تو دفتر بنویسم. عسلم خاطره روز به دنیا اومدنتو که یه روز فراموش نشدی واسه من بابایی یه اینجا برات مینویسم. عزیز دلم واقعیتش چون اولین باره اینجا برات مینویسم نمیدونم از کجا شروع کنم وچی بنویسم فقط اینو میدونم که خیلی خیلی دوستت دارم تو عشق وزندگی منو بابا بهزادی شش ...
5 ارديبهشت 1393