پارک جنگلی
سلام گل دخترم
دیروز عصر با بابایی رفتیم جنگل دیدیم هوا خوبه گفتیم بریم یه قدمی بزنیم شما هم یه هوای بخوری گذاشتیمت تو کالسکه و رفتیم مامانی این جنگل درست کنار خونمونه شاید حدودا 40 یا 50 قدم فاصله داره اینقدر خوشگله ... وقتی شما عسل طلا تو دلم بودی واسه خودم میرفتم قدم میزدم یه بارم یه سگ افتاد دنبالم بعد صاحبش اومد جلوشو گرفت
در خونمون پره خرگوشه اینقدر خوشگلن دیگه دیروز دیدیم هوا خوبه بدو رفتیم اینجا اصلا هواش معلوم نیست میبینی افتاب افتاب بعد یه هو بارون میاد ولی من هوای اینجا رو دوست دارم اخه من سرمارو به گرما ترجیح میدم. اولش که رفتیم هوا خیلی خوب بود بعد یه هویی هوا خیلی سرد شد ما هم زود اومدیم خونه ...
قربون جفتتون برم ...
راحتی مامانی؟ تو کالسکه خیلی نرم وخوبه ولی من دیروز تشک هم انداختم تا حسابی جات گرم ونرم باشه
دورت بگردم مامانیییییییییییییییییی
این دو تا هم مال امروز صبح. تازه از خواب بیدار شده بودی لباساتو عوض کردم گذاشتمت تو تختت تا برم به کارام برسم ...
این عکس و خیلی دوست دارم عمو علی (دوست بابایی) تازه از ترکیه اومده بود از فرودگاه رابه را اومده بود خونه ما اینجا بابایی میخواست برسونتش خونه ما هم گفتیم میایم یه دوری بزنیم
این عکسه واسه 2 یا 3 هفته پیشه