روز پدر
سلام خوشگلم
پارسال روز پدر من شمارو باردار بودم سه ماهم بود واسه بابایی از طرف شما یه نامه نوشتم انداختم صندق پستمون بابایی وقتی نامه رو دیده بود کلی خوشحال شده بود ...
امسال واسه بابایی کیک درست کردم. نتونستم برم بیرون واسش چیزی بخرم خیلی برنامه ها داشتم ولی نشد... چند وقت پیشا کالسکه تو پایین گذاشته بودم دزدیدنش ... خلاصه یه کالسکه دیگه خریدیم
واسه روز مرد میخواستم برم خرید کنم که دیدم یکی از چرخهاش پنچره واسه همین دیگه بیخیال شدم ...
یه روز قبل از روز مرد با هم رفتیم تو اشپزخونه تا واسه بابایی کیک درست کنیم شما رو گذاشتم تو کالسکه ... اولش یه کوچولو خراب کاری کردم اخه یه دستور کیک جدید پیدا کردم که شیره شکر باید تو کیک میرختم ولی هر چی درست میکردم سفت میشد دیگه اخرش بیخیال شیره شکر شدم ولی مگه شما گذاشتی خوابت میومد ولی نمیخوابیدی خلاصه با هزار زورو زحمت کیکو درست کردم
ظهر اون روز خاله ملوک(دوستمون) اومد خونمون بعد از چند وقت میدیدت تا دیدت گفت چطوری فرزانه خانم ... میگفت شبیه مامان جون (مامان بابایی) شدی فقط میگفت چشمات مثل منه دیگه سر این موضوع کلی مسخره بازی در اورد و خندیدیم ...
روز پدر با بابایی وخاله ملوک رفتیم بیرون اول خاله ملوک جایی داشت بعد رفتیم ارایشگاه اونجا شما مثل یه دختر خوب خوابیدی تا کار مامان تموم شه بعد رفتیم یه کوچولو خرید کردیم بعد رفتیم واسه شما عسل خانوم سرلاک با غذا خریدیم یه سری کارای دیگه هم داشتم ولی دیگه شما خسته شده بودی میخواستم واسه بابایی یه چیزی بخرم ولی دیگه نشد خلاصه بعد از اونجا بابایی بردمون یه رستوران خیلی خوب که من خیلی خوشم اومد جای دنجو شیکی بود اونجا شام خوردیم بعد خاله ملوک رسوندیم اومدیم خونه تا رسیدیم خونه واست حریره بادام درست کردم خوردی بعد لالا کردی
مامانی خیلی دوستت دارم الهی من دورت بگردمممممممممممممممممم
مراحل ...
کیکی که درست کردم خیلی ساده شد ولی با وجود شما بهتر از این نمیتونستم
مامان دورت بگرده خوشگلممممممممممممممممم
این کلاه که سرته تو کیفم بود ببین چقدر کوچولو شده
تو رستوران اینجا تازه از خواب بیدار شده بودی الهی قربونت برم من زندگییییییییییییییی
ببین چحوری نون میخوری
فدای اون چشمای خوشگلت عسلمممممممم
نفسم همه این عکسها واسه روز پدره
این عکستو خیلی دوست دارم اینجا 30 روزته عشقم