بدون عنوان
سلام عشق کوچولو الان شما خوابی گفتم تا خوابی بیام ازکارات بنویسم.شما دخمل خیلیی ارومی هستی خیلی کم پیش میاد گریه کنی ماه اول شبا میخوابیدی فقط چندبار بیدار میشدی شیر میخوردی روزا هم همینطور از ماه بعد کم کم خواب روزات کم شد 2ساعت به 2 ساعت میخوابیدی دیگه الان روزا خیلی کم میخوابی شایدرو هم رفته 2 ساعت . عزیزم اولین بار ماما حمامت کرد وقتی به دنیا اومدی چندین باراومد وزنت میکردو... عزیزم وقتی شمارو باردار بودم دکترم ایرانی بود اما دکتر سونوگرافی المانی بود. یه ماما هم داشتم اونم ایرانی بودخیلی خانم خوبیه تو بارداری چندوقت یک بار میومد خونمون بعداز به دنیا اومدنتم چندبار اومد.وقتی ماما حمامت کرد کلی گریه کردی دیگه از دفعه بعد مامان جون حمامت داد.واسه حمام روز40 ما رفته بودیم هامبورگ خونه دوست بابایی اخه پرواز مامان جون از اونجا بودوقتی مامان جون رفت شما 38 روزه بودی مااونجا موندیم وعاطفه خانم حمامت کرد...
از دفعه بعد منو بابایی حمامت میدادیم اصلا هم گریه نمیکنی خوب ازحموم بگذریم میرسیم به شیرین بازیات مدام درحال ذوق کردنی اصلا بغلی نیستی ولی وقتی بغلت میکنم ذوق میکنی دست تو میخوری پسونک اصلا نمیگیری شیشه پستونکم اگه توش اب باشه میخوری عزیزم دکترت الان یه خانم المانیه که خیلی خوش برخوردو مهربونه تا حالا هم هر بار رفتیم دکتر شکرخداهمه چی خوب بوده از 4 ماهگی غذا کمکی شروع کردم اول از فرنی بعد کم کم از سوپ اول تو سوپت هویج وسیب زمینی واردبرنج بعد کم کم چیزای دیگه اضافه کردم مثل مرغ و کدو وکلم بروکلی. صبحها فرنی میخوری ظهر سوپ شب هم سوپ تو روز ابمیوه هم بهت میدم غذا اماده هم واست میگیرم کلا غذا خیلی دوست داری وخداروشکر میخوری البته با کلی بازی وادا دراوردن ...
بیرون رفتنو خیلی دوست داری اصلا گریه واذیت نمیکنی فقط اینورواونورو نگاه میکنی
کلا دختر گلی هستی و از بودن کنارت کلی لذت میبرم وای مامانی کلی خوابم میاد چیزای دیگه بعد مینویسم. مامانی خیلی دوستت دارم تو جونمی زندگیمی همه کسمی
چند تا از عکسای جدیدتو تو پست بعدی میذارم غسلم