متفرقه های 13 و 14 ماهگی
نيكاي ناز من امروز شما يك سال و دو ماه و ده روز سن داري كه واست مينويسم...
اول از همه با 10 روز تاخیر 14 ماهگیت مبارک فندوق کوچولو
تو اين چند وقته زياد به وبلاگت سر نزدم و مطالب و عكس نزاشتم اخه هم شما ماشالله شيطون بلا شدي و هم لب تاپ و گوشي دستم باشه ميخواي و هم اينكه شبا خيلي دير ميخوابي كه حداقل وقتي ميخوابي بيام بنويسم اون موقع هم كه ميخوابي من از خستگي بيهوش ميشم خلاصه تصميم گرفتم حداقل هر ماه سر ماهگردت وبلاگت و اپ كنم و عكس بزارم ...
نفس من كاملا را ميري ، گوشيه من بيشتر وقتا دست شماست و كاملا ميتوني باهاش كار كني او ل دگمه رو ميزني بعد صفحه روشن شد با دستات درست با انگشت اشارت صحفه رو بالا پايين ميكني و وقتي هم كه خسته شدي دگمه رو ميزني مياي بيرون
تو اين يكي دو ماه اخير بيشتر فيلم ازت گرفتم تا عكس
شبا ساعت 2 يا 3 ميخوابي اونم بزور تو روز هم يكي دو ساعت ميخوابي
الان 3 تا دندون داري دو تا بالا يكي پايين كه يدونه ديگه هم در راهه( كنار پايينيه)
عاشق حمام م اب بازي هستي و وقتي ميري تو حمام از خوشحالي جيغ ميكشي
جديدا خيلي جيغ ميكشي كه حدس ميزنم بخاطر همون دندونته كه داره در مياد
دستمو باز ميكنم ميگم نيكا بدو بيا بغل مامان و شما هم هر جا باشي بدو بدو مياي سمتم و ي قدم مونده برسي خودتو پرت ميكني بغلم و محكم فشارمون ميدي وااااي اگه بدوني چه حس خوبيه
موهات خيلي بلند و نا منظم شده تصميم دارم ي كوچولو كوتاش كنم و مرتب ولي دلم نمياد موهاي ابريشميتو كه از سياهي شب هم سياه تره كوتاه كنم
بيرون كه ميريم كلي ذوق ميكني و ديروز با بابا بهزاد رفتيم خريد كرديم كلي لباسهاي خوشگل واست خريدم دو تا كفش واست خريدم يكي هر كاري ميكنم پات نميره با اينكه اندازته و يكي ديگه هم واست بزرگه اینم از خرید کردنم فردا ميريم عوضشون ميكنيم...
واااي عاشق تيتراژ پاياني فيلما هستي تا فيلم تموم ميشه تيتراژ ميره بالا اول ي نگاه ب من ميكني و بعد سريع ميري سمت tv و تا قطع ميشه و يا تموم زود نگاه من ميكني و حرف ميزني و بعضی وقتا اینطوری
موزيگ ويدیو نگو كه عاشقشي قرتي خاااانوم تا صدا اهنگ ميشنويي بدو بدو هر جا باشي مياي و دست ميزني و ميرقصي
ي سريال اين روزا ايران ميزاره ( گذر از رنج ها) انقدر دوست داري نميدونم چرا! شايد بخاطر طبيعت زيباي شمال رو كه به نمايش ميزاره و يا ديدن اون گاو و گوسفندا
عكساي اتليه شما گل دخترو گرفتيم واااي اون روزي كه رفتيم اتليه واسه گرفتنه عكسات اگه بدوني واست چيكار كردن دست به دست بغل بودي اول كه رفتيم شما تو ماشين خواب بودی و خاله رويا و هليا كوچولو هم باهامون بودن و شماها تو ماشين موندين منو بابا بهزاد رفتيم تو اتليه كه عكساتو انتخاب نهايي كنيم كه وقتي خانومه تو كامپیوتر داشت عكسارو نشونمون مياد همينطور قربون صدقت ميرفت كه ي هو گفت راستي بچه كجاست و گفتيم تو ماشين گفت تا نرين بيارينش عكسارو نشون نميدم ( به شوخي) خخخ و بابا رفت نيكا رو اورد و خاله رويا اينا هم اومدن ...
ازمون اجازه گرفتن كه يكي از عكساتو بزارن تو اتليشون
راستي جديدا عاشق يكي از اهنگ هاي اميد (خواننده) شدي كه اين روزا ترفند جديدم واسه غذا خوردن شما،اهنگ رو با گوشيم ميزارم و شما نگاه ميكني ومن غذاتو ميدم
جديدا خيلي صداهايي بامزه در مياري و هر چی میگیم صدا و اواشو درمیاری و فكر كنم ميخواي كم كم به حرف بياي معني حرفارو كاملا ميفهمي وقتي باهات صحبت ميكنم كاملا به حرفام بادقت گوش میدی
انگشت اشارتو مياري بالا و تكون ميدي ميگي نه نه نه
باي باي ميكني
دیگه چی بگم فعلا همینا یادم بود حتما حتما به این پست عکس اضافه میکنم فعلا وقت ریختن رو لب تاپ و اپلود کردنشونو ندارم کاشکی بدون اپلود کردن میشد گذاشت