متفرقه
سلام عزيزترينم... سلام مهربونم...سلام شيرينم...
شما 11ماه 22 روزتونه ولي هنوز دندون درنياوردين يكي دو هفته پيش رفتيم دكتر واكسن زدي و دكتر گفت تا چند وقت ديگه دندون در مياري و اصلا جاي نگراني نيست قدو وزنتم عاليه بود ماشاالله...
خلاصه وار درمورد اتفاقاي اين چند وقت مينويسم ي هفته پيش رفتيم تولد هليا كه تقريبا دو هفته از شما بزرگتره خوب بود خوش گذشت ولي شما كمي اذيت كردي ... اونجا خيلي كارا و شيرين بازيا انجام دادي... وقتي داشتيم ميومديم خونه تو ماشين خوابيدي و وقتي بابابهزاد شما رو كه تو كرير خواب بودي مياورد بيرون از كرير افتادي خدا خيلي رحم كرد اگه بدوني چي بر منو بابايي گذشت...خدارو شكر بخير گذشت از همون شب حالت بد شد تب كردي و غذا اصلا نميخوردي فرداي اون روز تبت خيلي شديد شد واست مسكن گذاشتم و تا شب بيحال بودي و هيچي نميخوردي و مدام بغلم بودي و تو خونه را ميرفتيم طرفاي شب حالت بهتر شد كمي غذا خوردي و بابايي اومد و عمو علي بازي كرديو شب راحت خوابيدي ولي از فردا ديگه تب نكردي ولي غذا نميخوردي و اگه ي كوچولو هم ميخوردي درجا بالا مياوردي ... وااااي كه چه روزايي بود الان دو روزه خداروشكر بهتري ولي بازم كم غذا ميخوري و اونم بزور...
اينروزا وابستگيت بهم خيلي زياد شده مدام ميگي بغلم كن هيچ كجا نميتونم برم مدام مياي سرتو ميزاري رو پاعام و خودتو تو بغلم ميندازي كه من كلي عششششق ميكنم... من حدس ميزنم همه بي اشتهايت بخاطر دندون دراوردنته اميدوارم زودتر دندون كوچولوت دربياد و مارو خوشحال كنه وااااي كه وقتي دندونتو ببينم خيلي خيلييييي خوشحال ميشم همش منتظر اون روزم...
11ماه و 16 روزگيت رفتيم اتليه ...
چند روزه ديگه دختركم 1ساله ميشه و من با تمام وجودم منتظر اونروزم روز تولدت جمعه ميشه كه ما شنبه جشن تولدتو ميگيريم اونم خونه خاله ملوك( دوستمون) قرار بر اين بود رستوران بگيريم ولي همه گفتن و فكر كردم كه خيلي خسته بشي و مدام بايد بغلم باشي و خيلي سخت باشه بنايرين تصميم براين شد خونه خاله ملوك بگيريم ( خونه خودمون كوچيكه) خيلي خيلي كار دارم و امروز ليست كارايي كه بايد انجام بدم تهيه كردم خدا كنه همه چي خوب پيش بره...
الان كه دارم مينويسم شما كنارم خوابي و فردا در اسرع وقت به اين پست عكس اضافه ميكنم
دختر كوچولويي نازو دوست داشتنيم با تمام وجودم دوستت دارم و عاشقتمممممم